به گزارش خبرگزاری مهر، جدیدترین شماره مجله نامه فرهنگستان علوم به مدیرمسئولی رضا داوری اردکانی و سردبیری سید مصطفی محقق داماد منتشر شد. در این شماره مقالهای از رضا داوری اردکانی، رئیس فرهنگستان علوم و مدیرمسئول نامه فرهنگستان علوم با عنوان «مدعیان و منتقدان علم دینی با هم قرابت دارند» آورده شده است.
در این مقاله داوری اردکانی با اشاره به واکنشهایی که پس از نامه کوتاهش درباره امتناع علم دینی برانگیخته شده مینویسد: «ملامتگران مرا ملامت میکنند که چرا به جای ناسزاگویی به مدعیان علم دینی کوشیده ام که ببینم معنی حرفهایی که میزنند چیست. از عجایب اینکه آنها با هر کس بحث میکنند میگویند چرا دریافت و تلقی خود را از علوم انسانی اسلامی نمیگویی و زبان تحقیر و توهین میگشایی. من توهین و تحقیر نکردهام و وقتی میپرسند از علوم انسانی اسلامی چه درمی یابی عرض میکنم هیچ و وقتی معنایی درنمی یابم چه حکمی می توانم بکنم و چه حقی دارم ناسزا بگویم. مگر اینکه همین انکار ناسزاگویی تلقی شود. مدعیان دینی کردن علوم اجتماعی و کسانی که اخیراً مرا ملامت کرده اند با هم قرابتها دارند و شاید همین نزدیکی آنها را بر ضد من برانگیخته باشد.» اما این مقاله با همه حرفهای جدیدی که دارد خود در حکم یک مقدمه برای مطلب بسیار پراهمیتتری است.
مطلب بعدی با عنوان «علوم انسانی راهنما و راهگشای توسعه است» که در قالب میزگردی با حضور رضا داوری اردکانی، سید مصطفی محققداماد، غلامحسین ابراهیمی دینانی، احمد احمدی، رسول جعفریان، سید محمد قاری سیدفاطمی منتشر شده است، مهمترین مطلب شماره چهارم مجله نیز به شمار میرود. بخش قابل توجهی از این میزگرد به سخنان رضا داوری اردکانی اختصاص داده شده است. آنطور که مدیر داخلی مجله توضیح داده این کار دو دلیل عمده داشته است: یکی اینکه داوری اردکانی بیشترین تأملات را در زمینه تولید علم و علم دینی داشته و دیگر اینکه در زمان برگزاری میزگرد، نامهای از او منتشر شده که در آن بحث در باب اسلامیسازی علوم انسانی را بحثی بینتیجه ارزیابی کرده است. ظاهرا این نامه که بازتابهای زیادی با خود داشته، اشتیاق بحث در این مورد را به میان اعضای گروه مطالعات اسلامی فرهنگستان علوم نیز کشانده است و به درخواست این گروه، داوری اردکانی پاسخگوی سوالها و مسئلههای مطروحه توسط اعضا شده و به دلیل حساسیت موضوع بخش زیادی از میزگرد را دربرگرفته است.
در ادامه بخشی از این میزگرد که به گفتگوی رسول جعفریان با رضا داوری اردکانی اختصاص دارد را می خوانید؛
رسول جعفریان: از حدود یکسال پیش به یک معنا و از حدود ده سال پیش به معنای دیگری حس می شود که آقای دکتر داوری در دیدگاه قدیمیشان تغییراتی دادند. اهمیت این تغییر دیدگاه، برای این است که ایشان تأثیرات زیادی روی طیف وسیعی از افراد داشتند و در واقع یک طیف وجود داشت که آقای دکتر داوری نقش مرشد را برای آنها بر عهده داشتند. اینکه ایشان نسبت به گذشته تغییری نکردند و فقط تعاریفشان تغییر پیدا کرده یا اینکه کامل تغییر کرده اند، نکته مهمی است که اشاره کردند اما باز میخواهیم خودشان در مورد آن صحبت کنند.
داوری اردکانی: من فکر می کردم انقلاب طلیعه دوران تازه ای در تاریخ بشر خواهد بود و سکولاریسم به تدریج رنگ می بازد. یعنی عصری پدید میآید که نه ضد تجدد بلکه چیزی ورای آن است و بر اساس حقپرستی و ایمان و صفا و دوستی و همراهی و راستی بنیاد میشود و در آن انسان در سایه حق و عدل و آزادی زندگی می کند. این رویا میبایست در تاریخ تعبیر شود. در آزمایش تاریخ معلوم شد که کشور در مسیری که من میاندیشیدهام سیر نمی کند. در همان اوایل به حرفهایم در دفاع از انقلاب اهمیت نمیدادند و اگر توجهی هم میشد، توجه منفی بود. زیرا متصدیان امور بیشتر به تحکیم حکومت و رعایت قواعد شرع میاندیشیدند و من به تغییر نظم جهانی فکر می کردم. در آن زمان تقریباً همه نظرها معطوف به تغییر حکومت و اجرای قواعد شرع بود. البته وقتی حکومت دینی است، قواعد شرع هم باید اجرا شود. اما من فکر میکردم جامعه ای به وجود می آید صاحب مهر و معرفت و درستکار و قانع و تسلیم حق و عدل که به نظام اداری و آموزشی و اجتماعی نیز سروسامان می دهد...خوب این خوشبینی مدت ها ادامه داشت. بعد هم به کلی بدبین و ناامید نشدم، اما هرگز معتقد نبودم که دین را بتوان علمی و علم جدید را دینی کرد.
رسول جعفریان: در گذشته معمولاً دکتر داوری متهم بودهاند که بین علم و تکنولوژی فرق نمیگذارند و همان تفسیر هایدگر درباره تکنولوژی را به علم تسری میدهند. ایشان اشاره کردند که پس از این تجربه طولانی و این همه مشکل که پدید آمده، حالا میخواهند بگویند که آن احساسی که اول انقلاب بوده، دیگر وجود ندارد. شاید یک نشانه از این نامه این است که به نظر ایشان شرایط عوض شده و ایشان اکنون جامعه ایران را از روی مفهوم عقبماندگی و توسعهنیافتگی تحلیل میکنند. من خوشحالم که رییس فرهنگستان علوم خودش مروج علم است، اما نگران تأثیر گذشتهاست که چهار دهه است که ما نتوانستیم علم را جدی بگیریم.
داوری اردکانی: من از جریانی که قبل از انقلاب در فکر ساختن علوم اجتماعی بومی و متناسب با دین بود خبر ندارم. هر چیز را به فردید نسبت بدهیم، این نسبت روا نیست که او میخواسته است با فلسفه اسلامی، علم اسلامی تأسیس کند... اما در مورد علم جدید و تکنولوژی هماکنون هم چنانکه به تفصیل گفته و نوشتهام این دو را نه یکی بلکه به هم پیوسته میدانم. اما مطلب مهم اینکه در مورد تأثیر اشخاص و تأثر جامعه از آنان باید بیشتر بیندیشیم و مخصوصاً وقتی از نفوذ و تأثیر افکاری میگوئیم که به آنها اهمیت نمیدهیم، از خود بپرسیم که چرا آراء درست و حقیقی (در نظر ما) مقبول قرار نمیگیرد و سخنان و آراء بیاعتبار اثر میکند. به نظر من گفتهها و نوشتههای معمولی اشخاص اثری در تاریخ ندارد. اگر قرار بود آدم ضعیفی مثل من دو کلمه حرف بزند و حرفش را بشنوند و به کار ببرند، چرا کسان دیگری که نفوذ بیشتر و مستمعان موثرتری داشتند با نفوذ خود جامعه را به راهی که میخواستند نبردند؟ آیا بهتر نیست به جای این حرفها تأمل کنیم که چرا حرفهایی در ساحت بحث و نظر وارد میشود که هیچ و پوچ است و نمیپرسد چه بر سر علم و فکر آمده است.
رسول جعفریان: من برداشتم از فرمایش شما این است که صحبتهای جدید شما همان حرفهای گذشته است و تفاوتی نکرده است. منتها تا مدتی قبل، آن طرف ایستاده بودید و حالا این طرف ایستادهاید. ولی تفاوت همان است که بود.
داوری اردکانی: من این طرف و آن طرف را نمیشناختهام که در طرفی ایستاده باشم. اصلاً قضیه در نظر من سیاسی نیست که دو طرف موافق و مخالف داشته باشد و من از این سو به آن سو بروم. فلسفه هم تابع سیاست نیست که از این سو به آن سو برود. اگر از جهت اخلاقی میگوئید سی سال پیش هم در همین طرفی بودم که اکنون مرا آنجا میبینید و در فلسفه همانجا که ایستاده بودم، ایستادهام. حتی وقتی گفتم توسعه یک ضرورت است میخواستم مسئله اساسی کشور را مطرح کنم و بگویم تقابل این طرف و آن طرف را در برنامه و آیندهبینیشان باید دید.
نظر شما